نام شاهد:  جمشید آریانا

نسبت شاهد با جان‌باخته: اقوام نزدیک

نام و نام خانوادگی جان‌باخته:  برهان منصورنیا

تاریخ تولد جان‌باخته:  ۱/۰۴/۱۳۷۰

محل کشته‌شدن جان‌باخته: مریوان

تاریخ کشته شدن جان‌باخته :  ۲۵/۰۸/۱۳۹۸

نوع شهادت در دادگاه:  علنی

 

 

پدر برهان و پدر من، پسرعمه و پسردایی هستند و مادرشان هم از اقوام نزدیک‌مان است و ارتباط تنگاتنگ خانوادگی در ایران با هم داریم. برهان دکترای دامپزشکی دانشگاه ارومیه بود. درسش تمام شده بود و در کرمانشاه در بخش ۱۱۰ نیروی انتظامی مشغول گذراندن دوره سربازی بود. اصلاً هم اهل خشونت نبود.

 

برهان روز بیست و پنج آبان نود و هشت برای رفتن به آرایشگاه از خانه خارج شد. حوالی عصر،  در چهار راه بلوار دولت آباد محله کرمانشاه هدف اصابت گلوله قرار گرفت و سی و چهار ساعت بعد از این‌که مورد اصابت گلوله قرار گرفت، زنده ماند. عمل جراحی در بامداد  بیست و شش آبان‌ماه انجام شد و برهان  تا ساعت پنج بعدازظهر بیست و هفت آبان ماه هوشیار بود و توانست نحوه تیرخوردن و محل تیرخوردن و ارگانی که شلیک کرده را به خانواده‌اش بگوید. او گفته بود که نیروهای نظامی که لباس یگان ویژه نیروی انتظامی را بر تن داشتند، از پشت و از فاصله‌ خیلی نزدیک، به او شلیک کردهاند. مامورها از پشت حمله کرده بودند، برهان هم میخواسته که از بلوار داخل کوچه عبور کند که آن‌ها از پشت شلیک کرده بودند. گلوله به سمت راست کمرش خورده بود و از جلو خارج شده بود. گلوله به رودهاش اصابت کرده بود و باعث خونریزی شده بود.

 

وقتی به برهان تیراندازی شد، مردم محل او را داخل حیاط یکی از خانه‌ها برده بودند. تلفنش را داده بود به یک نفر و از او خواسته بود که با برادرانش تماس بگیرد. بعد هم به آمبولانس زنگ زده بودند. آمبولانس او را به بیمارستان فارابی برده بود. بیمارستان فارابی با ادعای این‌که رسیدگی به این مجروح در تخصص ما نیست، قبولش نکرده بودند. یک ساعت، در حالی که خونریزی داشت آن‌جا مانده بود و بعد از یک ساعت بدون آن‌که حتی اقدامات اولیه پیشگیری از خونریزی را انجام دهند، او را به بیمارستان طالقانی منتقل کردند. آن‌جا هم بعد از نیم ساعت جنگ و دعوا، قبولش کردند و به جای این‌که به آیسییو ببرند، او را با آن وضعیت به داخل بخش بردند و همان جا رها کردند.

 

نوع گلوله را نمی‌دانیم که چه بود. چون از نزدیک شلیک شده و از جلو درآمده بود. گزارش پزشک قانونی که اصلاً به خانوادهاش تحویل داده نشده، در گواهی فوت هم قید شده که بر اثر برخورد جسم سخت از ناحیه کمر فوت شده است. وقتی خانواده پیگیر شدند و پرسیدهاند که گلوله از کجا بوده و چه کسانی شلیک کردهاند، چنین جواب‌هایی شنیدهاند: «اشرار شلیک کرده‌اند، نیروهای ما نبودهاند، گلوله سازمانی نبوده، از اسلحه سازمانی شلیک نشده.» با این حرف‌ها توجیه کردهاند که فعلاً معلوم نیست چه گلولهای بوده. ولی خوب شکی در آن نیست که نیروهای امنیتی شلیک کردهاند.  برهان تقریبا سی و چهار ساعت در بیمارستان بود. برخورد کادر پرستاری بیمارستان طبق چیزهایی که شنیدم خوب بوده و کوتاهی نکردهاند. ولی متأسفانه کادر پزشکی، به خصوص پزشک معالجش اصلاً به او سر نزده است. برهان یکی از کسانی بوده که همه‌ چیز را در این تظاهرات دیده و زنده مانده بود. برای همین خانواده گمان دارند که ممکن است این سهلانگاری‌های پزشکی عمدی بوده باشد. برای خرج بیمارستان، با این‌که سرباز نیروی انتظامی بوده و دفترچه داشته، دفترچه را قبول نکردند و برای سی و چهار ساعت ماندن در بیمارستان شش میلیون تومان از خانواده گرفتند. چهل و دو ساعت بعد از مرگ، پیکر برهان را تحویل خانواده‌اش دادند. ولی (ظاهراً از سوی اطلاعات کرمانشاه) تعهد میگیرند که باید سکوت کنند در مورد چگونگی مرگش با هیچ رسانه و جمعی صحبت نکنند. خانواده‌اش پیکر را از کرمانشاه تحویل گرفتند و با آمبولانسی که متعلق به روستای زادگاه پدر برهان بود، به مریوان منتقل کردند و شبانه در بهشت مصطفای مریوان دفن کردند.

 

خانواده  توانستند اعلامیه ترحیم پخش کنند و تشییع جنازه خوبی هم گرفتند. ولی در حین تشییع جنازه  ماموران امنیتی به خانواده زنگ زدند و به آن‌ها هشدار دادند. خود نیروهای امنیتی هم به طور نامحسوس در مراسم سوگواری آمده بودند. اما در آن‌جا مشکل خاصی ایجاد نکردند. فقط یک بار زنگ زدند با پدرش صحبت کردند، پدرش هم داغدار و عصبانی بوده، به آن‌ها گفته که شما پسر مرا کشتهاید، اگه سوالی دارید و چیزی از من میخواهید بیایید مقابل مردم این‌جا در مسجد با هم حرف میزنیم، ببینیم حق با من است یا با شما؟

 

هر جا خبررسانی در مورد مرگ برهان شده، نیروهای امنیتی فوراً پدرش یا برادرش را احضار و بازجویی کردند. می‌گفتند نباید هیچ اطلاع‌رسانی‌ای بشود و می‌پرسیدند که این اطلاعات چطور درز کرده و چگونه به دست این‌ها رسیده. و کلا خانواده یک جورهایی تحت فشار بودهاند.

در سال‌روز تولد برهان، برادرش وخانواده از دوستانش دعوت کرده بودند که سر مزارش جمع شوند. نیروی انتظامی به آن‌جا حمله کرد و برخورد بدی با خانواده و دوستانش داشت. دو تا از دوستانش را هم دستگیر کردند و به اطلاعات بردند. کتک‌شان زدند، موبایل‌هایشان را شکستند . برای یکی از دوستانش پرونده امنیتی تشکیل دادند.

ماموران همچنین ماشین خانواده برهان را هم بردند و بعد دو روز تحویل دادند. گویا از ماشین هم چیزهایی باارزش را برداشته بودند. خلاصه بد جوری برخورد میکنند. حتی میخواستند برادر برهان را به زور وارد ماشین کنند که پدر و مادرش مانع میشوند، به آن‌ها هم حمله می‌کنند.

 

چند وقت بعد از کشته شدن برهان، برخی مقامات و مسئولان مریوان از جمله امام جمعه، فرماندار، رئیس نیروی انتظامی، فرماندهان سپاه، چندین دفعه تلفن کردند و می‌خواستند درباره‌ی شهید به حساب آوردن برهان به خانه‌شان بروند. حتی استاندار کرمانشاه و کردستان با خانواده تماس گرفتند و خواستند به خانه‌شان بروند، ولی خانواده هر دفعه به بهانهای مخالفت کردند. طبق خبری که به من رسید حتی به خانواده برهان گفتهاند که ما مراحل شهید شناخته شدن فرزند شما را در کرمانشاه تمام کردهایم و فقط باید شما قبول بکنید. ولی خانواده قبول نمیکنند و هنوز اجازه ندادهاند کسی از مقامات و مسئولان وارد خانهشان شود و درباره‌ این مسئله صحبت کند.

 

خانواده‌ برهان، از نیروی انتظامی کرمانشاه، بیمارستان طالقانی و کادر پزشکی آن‌جا شکایت کردهاند، مبنی بر این‌که پسرشان بر اثر گلوله نیروهای امنیتی زخمی شده و بر اثر سهلانگاری کادر پزشکی بیمارستان طالقانی کشته شده است. ولی تا کنون هیچ جوابی داده نشده است. نه احضاریهای و نه تاریخ دادگاهی دریافت نکرده‌اند، حتی در سامانهای به نام ثنا هیچ خبری مبنی بر این‌که این شکایت پیگیری و بررسی میشود، وجود ندارد.